جدول جو
جدول جو

معنی گهر باریدن - جستجوی لغت در جدول جو

گهر باریدن(سَ فَ تَ)
مخفف گوهر باریدن. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
گهر باریدن
پاشیدن گوهر نثار کردن جواهر، بخشیدن گوهر، سخاوت داشتن کرم کردن، ریختن قطرات (ابر) باریدن باران، اشک ریختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ دَ کَ / کِ دَ)
نثار کردن و پاشیدن گوهر، بخشیدن گوهر، کنایه از جوانمردی و کرم و سخاوت باشد، کنایه از اشک ریختن. گریه کردن. گریستن، کنایه از باران باریدن ابر. رجوع به گوهربار شود
لغت نامه دهخدا
(سَ فُ بُ دَ)
مخفف گوهر پاشیدن. گوهر نثار کردن. گوهر پخش کردن بر کسی یا بر چیزی
لغت نامه دهخدا
(پَ نِ شَ تَ)
پاشیدن در. پاشیده و افشانده شدن در، نزول قطرات باران، سخن گفتن به روانی. کنایه از سخن شیرین و شیوا از زبان جاری شدن:
زبانی که اندر سرش مغز نیست
اگردر ببارد همان نغز نیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ فُ وَ دَ)
مخفف گوهر خریدن. خریدن گوهر. جواهر خریدن. جواهر ابتیاع کردن
لغت نامه دهخدا
پاشیدن گوهر نثار کردن جواهر، بخشیدن گوهر، سخاوت داشتن کرم کردن، ریختن قطرات (ابر) باریدن باران، اشک ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر پاشیدن
تصویر گهر پاشیدن
نثار کردن گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر خریدن
تصویر گهر خریدن
ابتیاع کردن گوهر خریداری کردن جواهر
فرهنگ لغت هوشیار
نثار کردن گوهر، گوهر بخشی، جوانمردی سخاوت، ریختن قطرات (ابر)، اشک ریزی، وعظ نصیحت
فرهنگ لغت هوشیار
دل کندن، دل برکندن، بی علاقه شدن، رشته الفت گسستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد