نثار کردن و پاشیدن گوهر، بخشیدن گوهر، کنایه از جوانمردی و کرم و سخاوت باشد، کنایه از اشک ریختن. گریه کردن. گریستن، کنایه از باران باریدن ابر. رجوع به گوهربار شود
نثار کردن و پاشیدن گوهر، بخشیدن گوهر، کنایه از جوانمردی و کرم و سخاوت باشد، کنایه از اشک ریختن. گریه کردن. گریستن، کنایه از باران باریدن ابر. رجوع به گوهربار شود
پاشیدن در. پاشیده و افشانده شدن در، نزول قطرات باران، سخن گفتن به روانی. کنایه از سخن شیرین و شیوا از زبان جاری شدن: زبانی که اندر سرش مغز نیست اگردر ببارد همان نغز نیست. فردوسی
پاشیدن در. پاشیده و افشانده شدن دُر، نزول قطرات باران، سخن گفتن به روانی. کنایه از سخن شیرین و شیوا از زبان جاری شدن: زبانی که اندر سرش مغز نیست اگردر ببارد همان نغز نیست. فردوسی